جدول جو
جدول جو

معنی یوسف مالکی - جستجوی لغت در جدول جو

یوسف مالکی
(سُ لِ)
ابن محمد بن یحیی بن احمد، مکنی به ابوالفتح و ملقب به جمال الدین. مفتی مالکیان دمشق بود و در آن شهر به دنیا آمد و به سال 1173 هجری قمری درگذشت. به تصوف گروید و پیر فرقۀ خلوتیه شد و در حدود 90 سال زندگی کرد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
ابن تاشفین بن ابراهیم مصالی صنهاجی لمتونی حمیری، مکنی به ابویعقوب. امیر مسلمین و پادشاه مغرب دور و بنیانگذار شهر مراکش است. وی نخستین کسی بود که لقب امیرالمسلمین یافت. یوسف سکه ای ضرب کرد که بر روی آن نقش ’لااله الالله محمد رسول الله ’ و در زیر آن ’امیرالمسلمین یوسف بن تاشفین’ بود و در دایره نوشته بود: ’و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاّخره من الخاسرین’. (قرآن 85/3).. و رجوع به ابویعقوب (یوسف بن تاشفین) و نیز اعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
یوسف ضیاءالدین پاشا خالدی. وی از اعیان و اعلام فلسطین در عصر اخیر بوده است. او راست کتاب: ’الهدیه الحمیدیه فی اللغه الکردیه’ تاریخ تولدش 1255 ه. ق. وفوتش 1324 ه. ق. است. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1180)
سعدالدین خالدی، معروف به ابن الدیری. او راست: ’الحبس فی التهمه والامتحان علی طلب الاقرار و اظهار المال’ در فقه حنفی که به سال 1321 هجری قمری در مصر چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 813)
ابوجعفر خالدی، نام یکی از بزرگان است. حمدالله مستوفی نام او را در جزو گروهی آورده که مجرد نام آنها معلوم شده و زمان وفات و لطائف سخنانشان بدست نیامده است. (از تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی ص 794)
جلال الدین خالدی نام یکی ازبزرگان بوده که در ناحیت کش سکنی داشته است. صاحب انیس الطالبین آرد: بطرف کش روم بخدمت مولانا جلال الدین خالدی. (از انیس الطالبین نسخۀ خطی مؤلف ص 215)
لغت نامه دهخدا